تبسم نقش نیرنگه من از شب شاکیم ای یار
طلوعم رو تماشا کن منو دست غزل بسپار
منو پاکیزه کن از خواب از این لکنت از این تکرار
رها کن آرزوها رو از این زندان بی دیوار
چه ناباور چه درد آور سکوتم بی نهاید شد
چه غمگینانه عشق ما دچار رنگ عادت شد
امشب به تو رو کردم ای یار صدا مرده
تو صبح دل آرایی من شام دل آزرده
امشب به تو رو کردم ای خاطره جاری
تو هق هق دریاوار من شبنم بیداری
من از بند نفس جستم حسابم با خودم پاکه
میون گود فریادم سکوتم گرده بر خاکه
یه زخم تازه کم دارم برای باور پاییز
خرابم کن که دلگیرم از این آبادی پرهیز
منو تا گریه یاری کن حریص امن آغوشم
منو بشناس که از یاد همه دنیا فراموشم
